دانلود آهنگ جدید تس به نام حق

جایی که ایمان شد تعصب، وجدانو کشت

هر فصل تفکره مکتبِ عالیه‌تون باده

تاریخ جورِ احزابِ غلطُ کشید که الان

رویای برابریمون فقط توو خوابه

از برادری هاش از نقش دو هزار ساله

تا پای منبرِ گود جمعیم و –

کناره هم قراره بقا بذارید به سنت

که شاید مادره طبیعت بی حجاب باشه

هرجا صدام میاد جنس از خاک و –

از خار و چمن، ادعاها شد هزاران دفتر

به چند جلد خلاصه گفته شد کلِ جهان که

انسان قرار کن، قرارِ ما به عدم

بی قرارم‌ای ستم کشان مکاتب

ظلمِ نوشتاره از ستمگرانِ غایب

آیه‌ای از اعتقادتون برده ها ساختن

قرار کنید، قرار ما به عدم

حقیقت جا نمیگیره توو هیچ ظرفی

گرایش نداره سخن حق به هیچ حرفی

به هیچ کتابی و قاعده و شعر و شرعی

به یافته‌ی فاخته ها ما غیره قرنیم

به بریده های طبیعت یه قاتلِ غمگین

به چشم هستیِ مقرر بی نظمی

تو یه غباری که از باد نمیترسی ها

من از غصه‌ی تو به خار نمیگم هیچ

پاره پاره‌م دلم خونِ عالم

نقطه‌ی وصلم چه دوری آدم

از قاصدک های خسته از راه شنیدم

که حقیقت سواره آروم

پشتِ کوهِ نا کجاها

سودای قهرمان شدن داشت و ظرف شد

زندونی کناره سلولِ آزادی به شمع

گفت آسمونتو شب خورده

ابرارو سپر کن

صبر کن حقیقتِ توو بندو علم کن

نمادهِ اسارت، نه – هایی که پا به پای حق میخوابن

نه استعاره‌ام نه عاری از غمِ دیارم

نه موشِ فاضلابم نه گربه‌‌ی بیخیالم

نه زیره پرچمِ کفتاره شاه بی آرمانم

بی آسمانم، زمینم گرده

توانِ کار دارم

میتونم ایده های صلحو انقلاب باشم

یه کاسه گدایی به دست دنبال کار باشم

من برده نیستم من آدمم یه آرمان

دنبالِ تغییر نه گوشِ شنوای حکام نه

همدستِ دزدام، نه هم‌بنده وجدان

از غلط خوذکار از کاغذه حکمران

وسطِ کشتار، سپره بمبام

نه بله قربان

میدونم عصیان وجودمو به آتیش کشیده

آرزوم انسانِ عریان بود

نه این چرکِ تیره

نه خودتو بشناس که حقیقت آهِ

حقیقت بغضِ رو پلکاته

حقیقت گوده چشماته

حقیقت دلِ خونِ ماست

از آبان و آذر و دی تا خرداد

دستمو بالا نمیبرم سر خم نمیکنم

دستامو مشت میکنم و داد میزنم حق

از توو پای تو خار میکنم من

و تو منی، قصه‌ی مارو افسانه ها نمیگن، نه

حقِ مارو از خزانه هاشون نمیدن، نه

من منتظرم حقِ منرو بگیرن

منم حقِ تورو بگیرم